جدول جو
جدول جو

معنی اون چک - جستجوی لغت در جدول جو

اون چک
دفعه ی پیش، آن دفعه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ)
میوۀ درخت مصطکی و اسپست. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زِ چَ)
رجوع به ’روز جک’ و چک و جک شود
لغت نامه دهخدا
(گُنْ)
دهی است از دهستان بخش مرکزی شهرستان اهر. واقع در 12500 گزی باختری اهر و 200 گزی ارابه رو تبریز به اهر. کوهستانی و هوای آن معتدل مایل به گرمی است. سکنۀ آن 383 تن است. آب آن از رود خانه اهرچای تأمین میشود. محصول آن غلات، حبوبات و سردرختی و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند، دارای 261تن سکنه، رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود
لغت نامه دهخدا
نام روستایی در دهستان خیررود کنار نوشهر که به آن اوننک و.، آبکی
فرهنگ گویش مازندرانی
خواب کوتاه، آدمی که در خواب هوشیار است
فرهنگ گویش مازندرانی
لاغر، تکیده، هشت پا، موجودی افسانه ای، چوب پا، نوعی پرنده ی مهاجر با پاهای بلند
فرهنگ گویش مازندرانی
از بنیاد، از اول
فرهنگ گویش مازندرانی
آن چه
فرهنگ گویش مازندرانی
قورباغه ی آبزی
فرهنگ گویش مازندرانی
بلند بالا، پادراز، اوست، پرنده ای مهاجر با پاهای بسیار
فرهنگ گویش مازندرانی
اورزین، آبچک، فاصله ی دیوار خانه ها و محل ریزش آب باران از شیروانی.، آب ریز ساختمان، آبچک
فرهنگ گویش مازندرانی
چوبی که در دو سمت گردن گاو قرار گرفته و بوسیله ی ریسمانی.، ابل چو
فرهنگ گویش مازندرانی
آن جا
فرهنگ گویش مازندرانی
چیستان، آن چیست؟
فرهنگ گویش مازندرانی
آن بار، آن دفعه
فرهنگ گویش مازندرانی
آن بار، آن مرتبه
فرهنگ گویش مازندرانی
آن طرف، آن سو
فرهنگ گویش مازندرانی
بلند، کشیده قامت
فرهنگ گویش مازندرانی
وقت را بیهوده تلف کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پشمی، از پشم
دیکشنری اردو به فارسی